الهه ی الهام
انجمن ادبی

 بعد از این بگذار قلب بیقراری بشکند
گل نمی روید، چه غم گر شاخساری بشکند

باید این آیینه را برق نگاهی می شکست
پیش از آن ساعت که از بار غباری بشکند

گر بخواهم گل بروید بعد از این از سینه ام
صبر باید کرد تا سنگ مزاری بشکند

شانه هایم تاب زلفت را ندارد پس مخواه
تخته سنگی زیر پای آبشاری بشکند

کاروان غنچه های سرخ روزی می رسد
قیمت لب های سرخت روزگاری بشکند

دو شنبه 20 دی 1391برچسب:فاضل نظری, سلمانی,گل سرخ,زلف, :: 11:32 :: نويسنده : حسن سلمانی
 

 

من پشیمانم از این که به تو گل
دادم و بو کردی وخندیدی و گفتی:

«به به چه گل سرخ قشنگی؟!»

وای برمن!

وای بر تو!

وای بر آنچه میان من و توست!

حواست کجاهاست؟ های!

کمی هم به من فکر کن

نباید بگویی:

«چه صخره های بلندی!

عجب هوای لطیفی!

چه آسمان کبودی!

چه آفتاب و چه مهتابی!

چه آبشار و چه رودی!»

چرا کمانک هفت رنگینک آسمان باید

میان تو و من فاصله بیندازد؟

چه دلیلی دارد

مهربانی خدا را به رخ من بکشی؟

من حسودم، آری

تو هم حسادت کن

که این ضمانت عشق است...

حسن سلمانی

23/7/87

 

پنج شنبه 18 خرداد 1391برچسب:گل سرخ,حسادت,ضمانت,حسن سلمانی, :: 11:13 :: نويسنده : حسن سلمانی

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 65 صفحه بعد

آخرین مطالب
پيوندها

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان الهه ی الهام و آدرس elaheelham.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.





نويسندگان